رای دادن یا ندادن...
دوست ندارم باور کنم
اونهایی که میخواستند
شعله زندگی را در وجود ما خاموش کنند
موفق شده اند...
دوست ندارم نه به این معنی
که چشمهایم را بر واقعیت ببندم
و در توهم خود غرق شوم
بخشی از وجودم شک ندارد
که زندگی لطیف تر و سیالتر و رقصنده تر از آن است
که بشود به زنجیرش کشید...
مگر آنکه خودمان تصمیم بگیریم که روزنه ها را ببندیم
و زحمت اهریمن را کم کنیم...
مرزیست ظریف بین واقع بینی و بدبینی...
و مرزیست ظریفتر بین مثبت اندیشی و توهم!
واقعبینی میگوید :
بندها را ببین
زنجیرها را لمس کن
اما
روزنه ها را باور کن!
شاید این کورسوها
راهی به گشایش ببرد
شاید هم نه...
اما قطعا
شعله زندگی را در وجودت زنده نگه می دارد...
شعله ای که
تو
مسئول آن هستی
تا ابد....
انتخاب میان بد و بدتر زیاد باعث افتخار نیست