يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۵۳ ق.ظ
تاج قربانی
خردی نکرده خود نشده پیر میشویم
بر چارمیخ واقعه زنجیر میشویم
شوق سپید رد شدن از ابرها به دل
از اوج بال خویش سرازیر میشویم
با دست خود به دست قفس قفل میزنیم
قربانی قساوت تقدیر میشویم
با اینهمه در آنسوی یک آرزوی دور
از خواب خویش بر شده تعبیر میشویم
من خواب دیدهام پس از این سالهای کور
در چشم خیس آینه تکثیر میشویم
میآید ن همیشه بهاری که جای نان
با لقمههای نور و نوا سیر میشویم
***
(شعری از دوران نوجوانی)
۹۶/۰۲/۲۴