طوفان اردیبهشتی من...
هر که زاییده میداند که هنگام درد باید تلاش کنی و هنگام آسودگی باید نفس عمیق بکشی!
بعد هم باید بدانی بیشتر شدن درد علامت خوبی است و گرنه خودت را میبازی وقتی هی فاصله درد کمتر میشود؛
باید بدانی که وقتی فرصت نفسهای عمیق هی کمتر و کمتر شد و تلاشها به هم پیوستند همه تن درد میشوی و میزایی!
طوفان اول اردیبهشت که آمد فهمیدم باید بزایمش! تصمیم گرفتم هر روز هر روز بنویسم و در فاصله بینابینش نفس بکشم نفسهای عمیق!
گیرم که مولوی گفته باشد که از خودی در بیخودی گریختن، گاهی با مستی است و گاهی با مشغله؛ گیرم که بشود این مدل کارکردن و نوشتن را چید توی یک قفسه با مستی و تخدیر!
اصلاً انتخابی مگر هست وقتی آبستن باشی؟
دو روز گذشته درد بود و تلاش نبود! نفس عمیق هم کاری از پیش نبرد!
هر چه کشیدم نوش جانم اما امروز سهم دو روز گذشته را هم به قول مرشد قبیلهی "هر روز نویس" ها شاهین خان کلانتری، در سپهر اینترنت هوا خواهم کرد! این خط این هم نشان!