گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...
آخرین نظرات

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۶:۳۷ ب.ظ

غباری به اسم " شفاف اندیشیدن"

امروز چند ساعت پشت سر هم "هنر شفاف اندیشیدن" را خواندم از اینرو حسابی ناشفاف و غبارآلود شدم. اصلا خوشم نیامد و حسم تقریبا مشابه حس بعد از خواندن کتاب "بیشعوری" هست.

به نظرم رولف خان نشسته سمت چپ و هر چه زورش رسیده نیمکره راست را حاشا کرده‌است. از پشت عینک او دنیا مجموعه‌ای تصادفی و بی‌مزه است که باید مراقب باشی شگفت‌زده و مسحورت نکند و خدای‌نکرده قلبت را تکان ندهد!

طبق برداشت من از این کتاب پدیده‌هایی مثل همزمانی، تله‌پاتی، عمل و عکس‌العمل و حتی روابط علی و معلولی از نظر نویسنده، بی‌پایه و ساخته اوهام بشری است؛ ضمنا گروه کری که هر 35 نفرشان دیرتر از همیشه و بعد از انفجار کلیسا به آن می‌رسند نباید تحت تاثیر لطف الهی قرارگیرند چرا که طبق قانون احتمال می‌توانست آنگونه هم نشود!

عه عه عه... صد شماره نشسته شمرده تا مجابت کند کنترلی بر زندگیت نداری و نتیجه تصمیمها چیزی را ثابت نمی‌کند.

نتیجه‌گیری آخرش دیگر تیر خلاص بود! بخاطر مثال مجسمه داوود یک روزی از طرف میکل‌آنژ یقه‌اش را میگیرم؛ اینکه میکل آنژ گفت: "هرچه را داوود نبود تراشیدم"، یعنی "بر داوود تمرکز نکن و بر هرچه که داوود نیست متمرکز شو و آن را بتراش" ؟

حالا دروغ نگویم بعضیهایش را دوست داشتم مثل شماره 33 و بعضیهایش را نفهمیدم مثل شماره 39 ولی در کل صبح خالی و تنهای زمستانیم را به فنا داد و کلی چیزهای دیگر خواندم تا حال بدم را بشورد و ببرد.

***

-چون همه کتابهایش را نخوانده‌ام حق ندارم نقدش کنم؟ اسمش را بگذارید نق!

-صبح زیبای زمستانیم را پس بده رولف!

-مطالب مربوط به جذب و موثر بودن و اعتماد به جهان، کوچه‌بازاری، شبه علم و خرافات است؟ وقتی بلد است حال درون و تعادل بیرونم را بیشتر کند و برای بهبود حال سیاره انگیزه‌ام ببخشد، آن را بر مطالب مقطر علمی‌ای از این دست ترجیح می‌دهم.





۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۳۷
نجمه عزیزی