گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...
آخرین نظرات

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

جمعه, ۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ

سخنی چند با خوانندگان گاهی من

سلام

روی کلام من با شما است. شما حدودا صدوده نفری که هر روز به این وبلاگ سر می‌زنید.

باید بگویم تحت تاثیر اینهمه وفای شما به بستر بیان و این قالب فیروزه‌ای قرار گرفته‌ام. آیا باید سخن درشت بگویم؟ آیا باید چاک دهانم را باز کنم؟

عزیزان من! چرا هنوز به اینجا سر می‌زنید آخر؟

آقا مولوی در کتاب شریف مثنوی می‌فرماید:

باده در جام است لیک از جام نیست!

 

الآن بیش از دو ماه است که باده رفته در خمّ خودش بست نشسته تا  چند اربعینی بگذرد و به حول و قوه الهی کمی صاف شود.

لذا فازتان چیست؟

باده تصمیم دارد که علیرغم مهجوری خمّ خودش دندان سر جگر بگذارد و با مکان تازه وفا کند.

تصمیم دارد از موضع خرکی "هرروز من" به عیش ناقص "گاهی من" برنگردد.

 

لذا به معرفی محتوای وبلاگ جدید می‌پردازم (۶۳ روز است که هر روز در آن مطلبی نوشته‌ام):

و به زبان خوش از شما دعوت می‌کنم چنانچه دین ندارید و آزاده هم نیستید هر جوری که دوست دارید باشید؛ اما سر جدتان پای قبر خالی گاهی من ننشینید!

در وبلاگ جدید

  • از معماری می‌نویسم اغلب در قالب خاطره‌نگاری؛ پروژه‌هایم؛ کارفرماهایی که داشته‌ام و کلا مسیر شغلی‌ام. از چالشهایی که به عنوان یک زن معمار با آنها مواجه هستم.
  • از طبیعت می‌نویسم و محیط زیست؛ از مادرم زمین و تلاشی که در جهت زندگی پسماندصفر می‌کنم.
  • از دیده‌ها و شنیده‌هایم می‌گویم. فیلمها کتابها و پادکستها
  • هر چهارشنبه بخشی از کتاب فصل تحصیلی ما را می‌خوانم و منتشر می‌کنم.
  • گاهی از خاطرات خیلی دور می‌گویم.
  • گاهی هم خوابهایم را تعریف می‌کنم.
  • گاهی هم پیاده می‌شوم و هر چرت و پرتی که به نظرم رسید هوا می‌کنم که فعالیت مفرحی است.
  • و گاهی شبیه مطالبی که اینجا می‌نوشتم

 

آقا مولوی باز می‌فرماید:

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۱۱:۴۷
نجمه عزیزی