چاپ شد کتاب شعرم!
بالاخره بعد از کلی دوندگی و وقفه "قرص ماه" مان از پشت ابر نمایان شد. نکته باکلاس کار این بود که کتاب بخاطر کلمه "خدا" در دو شعر مدتی در ارشاد ماند!
شعر صفحه 33 را به عمد گذاشته بودم برای عمو قیچی بدست که شنیده بودم دست خالی ماندن را دوست ندارد. اما از آن عبور کرد و به جایش دو بار "خدا" را برنتابید. یکبار آنجا که تنهاییِ مادرم را شبیه تنهایی خدا خوانده بودم:
چقدر مثل خدایی چقدر تنهایی!
و یکبار در یک احوالپرسی عربی با دریا از طرف خدا به دریا سلام داده بودم:
من کیم؟ از خود خدا بر تو
و علی آله سلام و صلا!
***
امیدوارم بعد از این عشوههای شتری محتوایی،تصمیم بگیرید روی این لینک کلیک کنید و کتاب را بخرید تا پولی گیرم بیاید :)
دلم لک زده برای پول شعر؛ حس غریبی دارم که باید جادوی شفابخشی داشته باشد.
لطف کنید اگر تجربهای در باره تبلیغ، توزیع و فروش کتاب (بخصوص کتاب شعر) دارید با من در میان بگذارید. راه دوری نمیرود.