سفرنامه خرّمآباد
شاهین کلانتری! تو بلدی سندروم "عاشق نوشتن بودن" و شادی و سلامتی بدنت به آن ربط داشتن و در عین حال ننوشتن چه درمانی دارد؟
عجالتا شرحیی از سفر تابستانم را از یادداشتهایم کشیدم بیرون! اما باید درمان شوم.
@@@
عاشق سفر هستم اما سفر با ماشین را زیاد دوست ندارم. رؤیایم مسافرت با دوچرخه هست
با جمعی شاد! سفری بدون عجله، بدون هراس از توقف در مسیر، بدون هله هولهخوریهای
هیستیریک (در جستجوی کمی حال خوش) و بدون چایهای بدبوی فلاسک!
به هرحال که الآن توی ماشین نشستهام و راهی خرمآبادم و صدای چاووشی یکریز و
اعصابخردکن در گوشم زنگ میزند: خرابم مث خرمشهر...ولی تو خرمآبادی!
اگر لیست نخواستنیهایم هنوز کافی نیست این غر را هم بزنم که: کتاب "الف" را برداشتهام برای توی راه و حسابی کفریم کردهاست. باز هم همان قضایا: جستجوی رؤیاها و نشانهها و جادو و...عرفان و بالای هجده و...!
با خودم میگویم: این بابا چطور روش میشه یه مدل ماجرا را هی در داستانهایش تکرار کنه؟! و به خودم جواب میدهم که تا اسکولهایی مثل تو خریدار هستند چرا نکند؟ J
آنقدر به فلشک آبی جیپیاس ملتمسانه نگاه میکنم که بالاخره بعد از 9 ساعت سواد مقصد نمایان میشود.
خرّم آباد یکجور صمیمی و مهربانی ما را دربرمیگیرد. خیابانهای کوچک و کم عرض و درختان عظیمی که نه یکی دو جای خاص بلکه خیلی جاها طاق ساختهاند روی آن، عشق محصوریت را در اعماق روح یزدیم بیدار کردهاست.
هنوز سرگردان مقصدیم اما راه با ضربه محسوس و قاطعی پایان یافتهاست.
شک ندارم رسیدهایم. آرام شدهام.
***
در عصر جیپیاس شاگرد شوفر بودن هم به معنای محدودیت در تماشای مسیر است حتی شاید بیشتر از شوفر بودن! با اینکه خیلی بهمان کمک کرد اما زیاد دوستش ندارم، دست کم در داخل شهر. دوست دارم گل به گل مسیر بایستیم و از محلیها سؤال کنیم. اینقدر مصمم و خستگیناپذیر و پروانهای دور بیان این عقیدهام بال بال میزنم که همسرم قبول میکند. موفقیتش را در هوا میقاپم و هنوز ترمزنزده میپرم پایین.
به طرف مغازه کوچک کنار خیابان راه میافتم تا بپرسم رستوران "چیگل" کجاست؟ مغازه داغون و کثیفی است و از بس گیج و خستهام تا پایم به داخلش نرسیده متوجه نمیشوم که کبابی است؛ منصرف میشوم؛ به نظرم پرسیدن آدرس رستوران از یک کبابی، کار ضایعی است؛ اما دیگر دیر شده جلو میآید و سؤالم را که میپرسم با صمیمیت و وضوح و با استفاده کامل از زبان بدن، آدرس را میگوید، یکی دو دور هم مرور میکند و تا شیرفهمشدنم را باور نکرده کوتاه نمیآید.