سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ق.ظ
حیلت رها کن اما پروانه نشو! پلنگ شو!
بعد 18 سال معلمی گمان میکردم گمشده سیستم آموزشی، عشق است. اما با تحمل دردی ناکوک و تلخ بلد شدم که اشتیاق است.
گاهی عشق در دل بچه ها هست اما محک نخورده و از نوع به میدان نیامده و هزینه نپرداختهاش.
آموختن، نوعی از عاشقی است و شیرین است. یعنی شیرین است اگر عاشقی باشد و عاشقی عاشقی نیست اگر شوری در میان نباشد و شور در میان نخواهد بود اگر دشواریی نباشد
فرهاد بودن آسان است وقتی خسرویی نباشد وقتی شیرین شرطی نگذاشته باشد وقتی تیشه و بیستونی در کار نباشد. مجنون بودن راهیست هموار وقتی ظرفی نشکند، بیابانی احاطهات نکند و وقتی لیلی حراج شود!
بعد از این همه سال دارم بلد میشوم که گاهی باید خسرو باشم یا حتی بیستون و بیایان و گاهی حتی تیشه!
بعد این همه سال دارم شکوه معلمی را پشت این طبع پروانهوار یواش و کسلکننده پیدا میکنم.
۹۶/۰۳/۰۹