گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...
آخرین نظرات
دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۵ ب.ظ

شخصیت شناسی آرکتایپی ...کهن الگوها...

حداقل از حدود چهار سال پیش 

که با سایت دکتر شیری آشنا شدم ،

مدام وسوسه می شدم 

که به دنیای کهن الگوها وارد شوم و از آنها بیشتر بدانم،

 اما هر بار احساس پیچیدگی و دور بودن می کردم 

و در می رفتم!

چند روز پیش روزیم شد که شیرجه بزنم در آن شیرجه زدنی!



خیلی هیجان انگیز و گشاینده هست 

و احساس می کنم 

مرا به بصیرتی عمیق و شیرین فرا میخواند

 مثل اسب دارم میخونم و میرم جلو...

از صبح تا حالا حدود دویست صفحه را بلعیده ام 

و دو قورت و نیمم هم باقیست!

اما آنچه که علاوه تر حالم را خوش کرد 

توصیف دقیقی بود که سال گذشته همین موقعها 

از خودم داشتم در این شعر 

حالا که فهمیده ام الگوی آرتمیس و هستیا بر  وجودم  غلبه دارد 

آنهم درست به یک اندازه

دوباره توجهم به خودم جلب شده

 و در این روزها که طوفان بی باوریم به خود 

و کمبود اعتماد به نفس و شهامت دوباره در حال وزیدن است 

خیلی بهم چسبید...








موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۹
نجمه عزیزی

نظرات (۷)

آرکی تایپ غالب من هستیا است.
پاسخ:
جدی؟  تو بلدی تحلیلهاش را؟ فکر کنم دوره شو رفتی درسته؟

سلام. رفتم این کهن الگوها را خوندم اما نه خیلی دقیق... اولش با انگیزه ی تجسس در رابطه با الگویی که برام در نظر گرفته بودی رفتم و بعد مردد شدم بین پاسخی که تست داده بود و یقینی که شما داشتید......(چون می شه گفت هر دو به شدت درسته )  این بود که بخشی از بقیه را هم خوندم البته نه کامل و عمیق بلکه سریع و گذرا.... و مطمئن شدم دست کم یک الگو جا افتاده و اون منم... و البته تصور می کنم یک های دیگری هم جا افتاده باشه و اون به تعداد بشر من های دیگرند... با همه ی این اوصاف به نظرم رسید طراح یا طراحان  این الگوها و خصوصیاتشون قبل از این که روانشناس و کهن شناس باشه یا باشن ریاضی دان یا ریاضی دانهای خوبی بوده یا بوده اند.   

 ریاضی دان بودنشان را نه از منظر وابسته بودن الگو ها به آمار و ارقام و ریاضی که البته بدیهیست تصور کردم... بلکه از منظر طرح معمایی که جوابش همیشه همان است که در ذهن داری.

پاسخ:
ای بابا مژی جان این دانش نمیگوید تو این هستی یا آن !  تو از جوهره های همه این پانزده الگو در خود داری و بسته به سبک زندگی و انتخابت میتوانی الگویی را تقویت یا تضعیف کنی
یه چیزایی راجع بهش میدونم
البته بیشتر توی کتاب کهن الگوها خوندم راجع بهش
و توی سی دی های سهیل رضایی

پاسخ:
باید بهت مراجعه کنم به همین زودی ...شدیدا مبتلا شده ام با حس و با عقلم
یعنی تو دو نیروی کاملا متضاد درونی داری مثل من. من هم مثل تو ترکیبی از هستیا و آتنا و آرتمیس هستم. عاشق تصاویر فانتزی دختران رزم آور هستم از آن طرف دائما دنبال دستور  پخت غذاهایی جدید هستم و بافتنی می بافم. خشم سرکش درونم همیشه شعله ور است. متولد آذرماه هستم و طبیعی است که آمیخته ای از آب و آتش باشم. یک وقت در رویاهایم مرد خودم را می بینم که بهش تکیه کرده ام اما خیلی زود می گویم من هم باید از تو حمایت کنم .از افسانه زن های صبوری که شوهرشان را مثلا در جنگ یا هر موقعیت دیگر از دست می دهند بیزارم. دلم می خواهد یک بار در این قصه جای من و شوهر عوض شود. این من باشم که مثل یک قهرمان می میرم و غم فراق بر دوش شوهرم باشد که با افتخار تابوتم را بدرقه می کند. 
پاسخ:
عجب فانتزیایی داری دختر..پس تو هم آذری هستی!  واقعا ربطی به آتش دارن این قوم؟  من با آتش دوستم یک جور غریبی
نجمه جان یک نکته ای را که خودم تجربه کردم می خواستم به شما بگویم.  نجمه جان در زندگی هر کس چیزی وجود دارد که توجه او را جلب می کند و در خیالپزدازی ها و رویاهایش ظاهر می شود. اما اینجا نقطه بسیار حساسی است. یک تصمیم اشتباه ممکن است باعث درد و رنجی فراوان شود. چرا ؟ چون براساس علم تعبیر خواب و نیز علم نمادشناسی آنچه در رویای ما در خیالپردازی های ما ظاهر می شود در اکثر اوقات استعاره ای از حقایقی دیگر است که به این شکل غریب ظاهر شده است. چرا ؟ نمی دانم خداوند خواسته است که خلقت انسان اینگونه باشد و حتما حکمتی داشته است. اما می دانم نعمت بزرگی است. برخورد ما با این مساله نباید به صورت احساسی باشد. حالا یا وابستگی و دلبستگی یا ترس و خشم و نفرت. باید با استعانت از خداوند و با نیت قرب به خدا ، به صورت کاملا علمی و عقلانی آن را رمزگشایی کنیم. ببین من بسیار خیالپرداز هستم سالهای زیاد احساسی برخورد کردم و بعد که آسیب دیدم متنفر شدم از خودم. اما بعد با رمزگشایی از خیالات و رویاها به شگفت درآمدم. 
نجمه جان راجع به آتش هم همین گونه است. به نظر من تو نباید به آتش احساسی نگاه کنی و با آن ارتباط احساسی برقرار کنی . نجمه جان رویای آتش را رمزگشایی کن و ببین خدا چه پیامی برایت دارد. نجمه تا آنجا که من مطالعه کرده ام یکی از معانی که آتش بر آن اشاره دارد تطهیر و پاکیزه ساختن است و جالب این است که آب نیز همین معنا را دارد. اما نوع تطهیر این دو کاملا با هم متفاوت است. مثلا ما زخم را داغ  می کنیم و درد و عذابی بزرگ بر بیمار وارد می کنیم تا عفونت را از بین ببریم. در حالی که تطهیر با آب مثلا غسل کردن کاری بسیار لذت بخش است. 
نکته دیگر اینکه مجازات یا تطهیر  با آتش یا به عبارت دیگر جهنم تنها مخصوص خداوند است و بس. از آب هم که استفاده می کنیم برای تطهیر بدن است و آماده شدن برای ارتباط با خدا است. عناصر مادی تنها برای تطهیر بدن است نه تطهیر روح و روان انسان . تطهیر روح فقط و فقط با عبادت خدا و اطاعت از او  خدا انجام می شود نه با استفاده از عناصر مادی مثل آب و آتش.  هم تطهیر و هم انرژی و نیرو گرفتن روح و روان. 
اما این عناصر مادی که در خیال ما ظاهر می شود می تواند نماد معناهای معنوی یا تمایلات و علایق و احساسات و مفاهیم انتزاعی  باشد. که البته در ادبیات ما بسیار استفاده شده است. مثلا ما مفهوم آتش دل را داریم مفهوم آتش عشق را داریم که کاملا معنوی است. کسی که آتش دل درونش شعله می کشد دلبستگی خاصی به آتش مادی ندارد بلکه به مفاهیمی که آتش تداعی می کند مثلا سوزانندگی ، زندگی بخشی ، گرما بخشی و... می اندیشد. 


پاسخ:
حرفات عجیبن ولی دوسشون دارم...منظورم رابطه احساسی با آتش نبود..فکر کنم روح اجداد زرتشتیم که یکی دو نسل با آنها فاصله ندارم در من حلول میکند لحظه هایی...تماشای آتش یه مراقبه لذت بخشه انگار و آستانه سوختنم از خیلیا بالاتره ...رمز گشایی رویا بلد نیستم تو بلدی ؟ من رویاهای  با تم تکراری زیاد می بینم
منابع برای این کار زیاد است. من از فرهنگ چند جلدی نمادشناسی استفاده کردم. همچنین احادیث مربوط به تعبیر خواب و تعبیر خواب ابن سیرین ، و فرهنگ الفبایی  تعبیر خواب که از منابع غربی گرفته شده است روی اینترنت هست. می توانی با سرچ کردن پیدایش کنی. 
اما مهم این است که اینها مفاهیم کلی را به دستت می دهند که باید مصداقش را پیدا کنی. اگر از من می پرسی می گویم مطئمن ترین منبع را برای تعیین این مصادیق درنظر بگیر. اگر یادت باشد آبانماه گفته بودم که خودم از آن استفاده کردم و برکت به زندگی بازگشت. از آبانماه تا الان زمان زیادی نگذشته اما من راهی بسی طولانی را آمدم و رنج زیادی کشیدم. اما ارزشش را داشت. مجبور بودم از خیلی احساسات ، علایق و افکارم که خیلی وابسته آنها بودم جدا شوم اما ارزشش را داشت. خدا کارهای سخت را برای انسان آسان می کند. 
حالا من تعابیر و مصادیق رویاهایم را می دانم و باید با کمک همان خدایی که راه را نشانم داد زندگی ام را از نو بسازم. نمی دانم این کار چقدر زمان می برد،  اما چاره ای به جز این ندارم که به خلوت خودم بروم و متمرکز شوم. کار سختی در پیش دارم. آن زمان از ته دل از خدا می خواستم کمکم کند و تنهایم نگذارد. حالا هم تو را به همان خدا می سپارم نجمه عزیز و از تو خداحافظی می کنم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی