راه هنرمند خود خودم!
تعریف کتاب راه هنرمند را اولین بار از زبان گیسگلابتون شنیدم. وقتی خواندمش واقع لذت بردم و احساس کردم اصل جنس است. اما اجرای تمرینهایش دشوار و عجیب به نظر میرسید و کتاب کار نشد برایم.
چندی پیش شاهین خان کلانتری دوست خوب متممی را به عنوان تجلی عینی عمل به فرامین این کتاب در وبلاگش ملاقات کردم و باز سعی کردم نوشتن صفحات صبحگاهی را از سر بگیرم. و باز سخت بود!
البته در عنفوان میانسالی هستم و این را آموختهام که سخت بودن دلیل قانع کنندهای برای شروع نکردن یک کار خوب و ضروری نیست. اما آنقدرها هم برای کودک درونم ارزش قائل هستم که اگر سخت بودن یک کار بعد از بارها انجام دادنش باز ادامه پیدا کرد و بیشتر هم شد حتی، باید در ذات آن یا کیفیت اجرای آن تردید کرد.
به فرمان کودک رمیده درون، تردید کردم و گذاشتمش کنار.
اما چند روز است که به کشف جدید و جالبی رسیدهام و گیر و گره کارم را یافتهام. مساله اینست که جولیا خانم برای صاف کردن مسیر هنرمند درون مدام تکرار کند که صفحات صبحگاهی را باید فقط نوشت و به محتوا عنایتی نداشت و همین سهلگیری بلای جان من شد در پیگیری این رسم خوب و خش!
یکی دو روز است که تصمیم میگیرم در باب موضوع مشخصی بنویسم و قسمت لذتبخش و خودبان این آیین مقدس بر من رخ نموده است.
مینویسم و مینویسم و مینویسم...
***
زنده باد جولیا کامرون (زنده هست؟)
زنده باد گیسگلابتون
و زنده باد شاهین کلانتری.