گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...
آخرین نظرات
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ

نمیدانم...


توی هفته تحریم تونستم یک شعر دیگر ایام گذشته را نصفه نیمه به یاد بیاورم و با حال امروزم ترکیب کنم..

به گمانم سال 77 نوشتمش...

***

 

دوباره آمده آن لحظه نمی دانم

دوباره آمده ای رفته ام پریشانم

دوباره پشت دری در نمی زنی اما

دلیل آمدنت را دوباره می دانم

تو از کرانه دریا بهار باور و من

کویر تشنه لبم کودک بیابانم

تو آشیانه خورشید گرم تابستان

من انجماد شب فصل سرد را مانم

تو گرچه هر چه نبودم به بودنت این بار

تمام بودن خود روبروت بنشانم

به خانه ام برس و ای مسافر دیرین

به سمت خانه دیرینه باز گردانم

دوباره آمده ای رفته ام ز خویش ای یار

در آستانه چشمت نماز می خوانم

 

 


برچسب‌ها: شعرهای من
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۶ تیر۱۳۹۳ساعت ۲۱:۵۳ بعد از ظهر توسط سایه 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۱
نجمه عزیزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی