دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۹ ق.ظ
قاب شکسته...
خدا بیامرزدت وزیری!
میخواستم زار بزنم
وقتی اومدی تو کلاس و موضوع تمرین را مشخص کردی:
قاب شکسته
***
ساکت و صبور و سر بزیر
خسته، خواب، اسیر پنجه های قاب
باد بوی یاد را به شیشه های قاب مشت زد
کفتر سفید من! سکوت بال خسته تو را
یاد دست باد داد
پرکشیده خواب
بال بال میزنی ولی از این به بعد
روشن و رهیده از نقاب قاب
رو به سوی آفتاب
برچسبها: شعرهای من
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۲ تیر۱۳۹۳ساعت ۱۴:۲۵ بعد از ظهر توسط سایه
۹۴/۰۸/۱۱