دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۷ ق.ظ
ماهی تشنه...
چند ماه پیش که این وبلاگ را در جستجوی شعرهای گذشته دوباره راه انداختم خود را شاعری قدیمی می دیدم ، خوشحالم که این جستجو زنده ام کرده ...شعر تازه ام را خیلی دوست دارم و بعد بیشتر از بیست سال تازه فهمیده ام که کلا چقدر شعر گفتن را دوست دارم
***
درد پیچید و ادراک گم شد.
ماهی تشنه بر خاک گم شد.
راه تاریک را تند طی کرد،
در دل روشنی پاک گم شد.
در سراشیبی سیب پیچید،
در خم اندر خم تاک گم شد.
تشنه آب و بیگانه از او
غرق انکار و امساک گم شد.
ناله زد روح دریا!...صدایش
در دل خار و خاشاک گم شد.
موج زد در دل خار و خاشاک
و طنینش در افلاک گم شد.
روح دریا خروشید و بارید،
تشنگی در تن خاک گم شد...
ماهیک انس با تشنگی داشت
زیر باران عطشناک گم شد.
برچسبها: شعرهای من
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ مهر۱۳۹۳ساعت ۷:۲۳ قبل از ظهر توسط سایه
۹۴/۰۸/۱۱