دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۰ ق.ظ
تشنه زمزمه ام...
من که در خشکترین موسم بی چهچه سال....
***
می گفت این جا کویر است باران خریدار داری!
یک خاک دلداده پاک، یک آسمان یار داری
پنداشتی از تو دوریم،خشکیم شوریم کوریم
بر دوش خود کوله باری، از ابر انکار داری
خشکیم و شوریم اما، از خانه دوریم اما
مشتاق و لب تشنه تو، عاشق چنین زار داری؟
لب تشنه و بی قراریم، بام و دری سست داریم
هرچند پرشور باشی، سیلی از آوار داری
اما نکش دست از ما، نگذارمان تار و تنها
ابر از تو و خواهش از ما،اینگونه مان بارداری
انگشت رقصان خود را، زلف پریشان خود را
پنهان نفرما که پیداست، بس ناز و اطوار داری
از شوقمان سینه ها پر، نه سقف و نه چتر و چادر
تحریم و پرهیز بشکن اینجا خریدار داری!
***
1-تقدیم به مهناز سپهری که گفته بود: میگفت اینجا کویر است باران خریدار دارد
2-ابر انکار به دوش آوردند...سهراب سپهری
برچسبها: شعرهای من
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۴ تیر۱۳۹۳ساعت ۱۲:۵۹ بعد از ظهر توسط سایه
۹۴/۰۸/۱۱