پست اینستاگرامی با عکس چپه شده!
هرچقدر هم که غلیظ و کشدار یزدی و با ادبیات فرهیخته و موزون زمزمه کنی که: «ای پروردگار! باران و برف رحمتت بر ما ببار!» فایده ندارد! مادرت باید دست بکار شود و تو چه میدانی که دست بکارشدن مادر یعنی چه؟ چیزی را که بخواهد با ترکیبی از غیظ و خشم و محبت و تهدید و التماس و زلالی میپاشد توی صورت طرف! و طرف حضرت حق هم که باشد خنده اش میگیرد و گره از ابروان اجابت وامیکند!
«خدایا جوری بارون بیاد که آب واسّه توی باخچه و چیلیق چیلیق روش بارون بیریزه!»
باغ و باغچهها و دلهایمان جان دوباره گرفتهاند این یکی دو روز! خوشحالم از آشتی آسمان و زمین! خوشحالم مثل بچّهای که پدر و مادرش دم دادگاه طلاق همدیگر را بغل کرده و بوسیدهاند... به فردا فکر نمیکنم و بغلکردن این خوشحالی حق مسلّم منست!
***
توضیح بدهم که عکس فوق از حیاط خانه است. نمیدانم چرا آپلود عکس در بیان به این روزگار افتاده و همه چز را نود درجه میچرخاند! دفعه قبل عکسهای ناب مه لقا ماند توی تاریکخانه! این یکی را چپه میگذارم تا حساب کار دستش بیاید!
تا حالا برف نشسته روی تارعنکبوت دیده بودید؟ ببینید!