گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...

روزنوشته ها

گاهی من...
آخرین نظرات
دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۹ ق.ظ

مجنون رویاهای خود لیلای مجنون باش...قسمت(2)

مساله بعدی که خیلی هم سنگین تر و موذی تر بود،

این بود که:

کسی قدر این کار را نمی داند 

و کسی سپاسگزار زحمت و تلاشت نیست!

گفتم ببین دختر جان!

اصولا آدمها حق دارن هر جانوری که دلشان میخواهد باشند،

خدا آدمها را آزاد آفریده !

اندازه فاصله بین هیتلر و حضرت علی...

پس اولا که امیدت را از تغییر دیگران حتی عزیزانت

همین جا ببُر!

دوما که تو هم جزئ همین جانورانی و توان داری تقدیرت را بسازی!

ببین گیر و گور کار خودت کجاست که مورد ناسپاسی قرار میگیری؟

دوربین که به سمت خودم چرخید

 فهمیدم که ناسپاس قدرنشناسی بیش نیستم،

علیرغم تشکرهای زبانیی که مدام به خصوص در مقابل همسر 

به زبان میاورم!!

هوش و حساسیتی خیلی کمتر از انچه او دارد هم کافیست،

تا بفهمد که ته دلم پر از توقع و دلخوریست 

و تشکر زبانی، سرپوشی ناکافییست که بر آتش درون مینهم!!

اما               بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن! 

بعدم این که حالا که فکر میکنی هیچ کس نمیفهمد چه زحمتی می کشی،

کارفرمایت را عوض کن!

کارهایت را با شادمانی تقدیم خود خود خودت

و در نهایت کافرمای جاودانیت کن!

خب گفتگو آیین درویشی نیست،

اما در این مدت کلی با خود خود خود ماجراها داشتم،

می توانستم باورش کنم.

این از این...

***

قسمت سوم




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۲
نجمه عزیزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی